هنوز هم شب که می شود من و چشم هام پر از شور جوانی لب پنجره می نشینیم و نازهایت را می شماریم که چگونه دامن کشان از میانه ی آسمان عبور می کنی و دلبری می کنی و می ربائی گوی سبقت را از رقیبان و هنوز من و چشم هایم پر می شویم از شوق از شعر از هرچه خلوص و می باریم با هرچه خلوص و هنوز تو گوشه ی آسمان کز می کنی و دزدانه خیره می شوی به من و من گونه هایم از شرم سنگینی نگاهت سرخ می شود و اینگونه تمام من می شود تو... آفتابـــ
نوشته شده در یکشنبه 93/5/12ساعت
10:7 صبح توسط در انتظارِ آفتاب نظرات ( ) |
Design By : Pichak |